loading...

مـسـجـون

تراوشات ذهنی یک دانشجوی درونگرا

بازدید : 442
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 6:59
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مـسـجـون

مـسـجـون

هنگامی‌که در صحن دار الشفا و دالان‌های فیضیه قدم میزدم

حس میکردم دارم روی سطحی پر از دفینه‌های خزائن علمی‌شیعه که از هزار و چهارصد سال پیش روی هم جمع شده اند ، قدم میزنم.

احساس میکردم در حال دویدن در کوچه پس کوچه‌های حِلّه برای رسیدن سر درس استاد هشتاد ساله اصول ام.

یا اینکه نشسته ام سر مدرس شیخ انصاری در حجره‌های جنوبی حرم امیر المومنین.

شاید روبروی گنبد عسکریین در حالیکه میرزای شیرازی مشغول وعظ است

انگار نزد شیخ بهایی میان مسجد جامع اصفهان، حکمت، تلمذ میکنم

یا پهلوی علامه مجلسی ، گوشه‌‌‌ای از مسجد شیخ، روایت میخوانم. و دارم ورق ورقِ نسخه‌های دستنویس سلیم بن قیس را تورق میکنم.

یا من هم یکی از آن صدها طلابی بودم که در راه اسلام از پشت بامش به پایین پرتاب شدم...

من در مرکز تشیع، ایستاده بودم روبروی اهل بیت!

و حسی داشتم سرشار از اصالت،

سر شار از تمدن،

سرشار از امید،

پیشرفت!

حتی صدای قدمهای صاحب الزمان را نیز راحت تر میشد احساس کرد!

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید کننده امروز : 5
  • باردید دیروز : 9
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 127
  • بازدید سال : 539
  • بازدید کلی : 13079
  • کدهای اختصاصی